تنهایی

ایـــــــטּ روزهـــــــا



نـبـضـم ڪـُـنـد مـﮯزنـد



قـلـبـم تـیـر مـیڪشـد



دارم . . .



صـدای ِ خـُرد شـدטּ ِ احـسـاسـم را



لا بـﮧ لایـﮧ



چـرخ دنـده هـاﮮ ِ زنـدگــــی



مـیــشـنَـوم . . .

نوشته شده در یک شنبه 25 خرداد 1393برچسب:,ساعت 10:53 توسط رضا| |

دوست دارم قدّ یه دنیا...
قدّدنیای خودم
گرچه کوچیکه ولی تو تنها ساکنش هستی ‏‏...
یه حسی دایما میگه از اول اشتباه کردم از اینکه عمرمو باتو به یاد تو تباه کرد
تموم زندگیم بودی شب و روزم کس و کارم حالا نیستی وشبهامو کنار گریه بیدارم...

نوشته شده در شنبه 17 خرداد 1393برچسب:,ساعت 12:26 توسط رضا| |

زنی از خانه بیرون آمد و سه پیرمرد را با ریش های بلند جلوی در دید. 
به آنها گفت: « من شما را نمی شناسم ولی فکر می کنم گرسنه باشید، بفرمائید داخل تا چیزی برای خوردن به شما بدهم.» 
آنها پرسیدند:« آیا شوهرتان خانه است؟» 
زن گفت: « نه، او به دنبال کاری بیرون از خانه رفته.» 
آنها گفتند: « پس ما نمی توانیم وارد شویم.» 
عصر وقتی شوهر به خانه برگشت، زن ماجرا را برای او تعریف کرد. 
شوهرش به او گفت: « برو به آنها بگو شوهرم آمده، بفرمائید داخل.» 
زن بیرون رفت و آنها را به خانه دعوت کرد. آنها گفتند: « ما با هم داخل خانه نمی شویم.» 
زن با تعجب پرسید: « چرا!؟» یکی از پیرمردها به دیگری اشاره کرد و گفت:« نام او ثروت است.» و به پیرمرد دیگر اشاره کرد و گفت:« نام او موفقیت است. و نام من عشق است، حالا انتخاب کنید که کدام یک از ما وارد خانه شما شویم.» 
زن پیش شوهرش برگشت و ماجرا را تعریف کرد. شوهـر گفت:« چه خوب، ثـروت را دعوت کنیم تا خانه مان پر از ثروت شود! » ولی همسرش مخالفت کرد و گفت:« چرا موفقیت را دعوت نکنیم؟» 
عروس خانه که سخنان آنها را می شنید، پیشنهاد کرد:« بگذارید عشق را دعوت کنیم تا خانه پر از عشق و محبت شود.» 
مرد و زن هر دو موافقت کردند. زن بیرون رفت و گفت:« کدام یک از شما عشق است؟ او مهمان ماست.» 
عشق بلند شد و ثروت و موفقیت هم بلند شدند و دنبال او راه افتادند. زن با تعجب پرسید:« شما دیگر چرا می آیید؟» 
پیرمردها با هم گفتند:« اگر شما ثروت یا موفقیت را دعوت می کردید، بقیه نمی آمدند ولی هرجا که عشق است ثروت و موفقیت هم هست! »

 

نوشته شده در جمعه 16 خرداد 1393برچسب:,ساعت 20:14 توسط رضا| |

.....خجالتیkheili dooset daram

 

نوشته شده در پنج شنبه 15 خرداد 1393برچسب:,ساعت 19:29 توسط رضا| |

نوشته شده در چهار شنبه 14 خرداد 1393برچسب:,ساعت 17:23 توسط رضا| |

تصاویر زیباسازی نایت اسکین

نوشته شده در چهار شنبه 14 خرداد 1393برچسب:,ساعت 15:21 توسط رضا| |

Heart1.gif

نوشته شده در چهار شنبه 14 خرداد 1393برچسب:,ساعت 15:17 توسط رضا| |

دوسم داری یا ازم متنفری,هر دوی اینا به نفع منه
اگه عاشقمی,همیشه تو قلبتم
اگه ازم متنفری,همیشه تو ذهنتم.

دلت تنگ یه نفر که باشه 
 
تموم تلاشت و هم که کنی تا خوش بگذره ؛ 
 
و لحظه ای فراموشش کنی ، فایده نداره .... 
 
 
تو دلت تنگه ، دلت برای همون یه نفر تنگه ! 
 
تا نیاد ... تا نباشه .... هیچ چیز درست نمی شه ... !!!

نوشته شده در چهار شنبه 14 خرداد 1393برچسب:,ساعت 15:13 توسط رضا| |

جز دعا کار دگر نیست مرا
شب روزت همه شاد
دلت از غم آزاد
همه ایام به کام
و تو پیوسته سرافراز و ز هر غصه برون
همچو گنجشک به هر بام ودرخت
بنشینی خندان
وسبکبال تر از برگ درخت
در هوا رقص کنان
مشق پرواز کنی سوی سپیدار بلند
و ز تو نغمه مستی آید ...
لحظه هایت چون قند
روزگارت لبخند
هفته هایت پر مهر
هر کجایی که قدم بگذاری
همه از کینه تهی
همه از قهر و عداوت خالی
همه جا ، نام تو از مهر ، به لب ها جاری ...
و تو با یاد خداوند بزرگ
به سلامت ببری راه به پیش

نوشته شده در سه شنبه 13 خرداد 1393برچسب:,ساعت 14:24 توسط رضا| |

براي نمايش بزرگترين اندازه كليك كنيد

و چه انتظار بزرگی است

اینکه بدانی

پشت هر “دوستت دارم”

چقدر دوستت دارم . . .

نوشته شده در سه شنبه 13 خرداد 1393برچسب:,ساعت 14:22 توسط رضا| |

نوشته شده در سه شنبه 13 خرداد 1393برچسب:,ساعت 14:21 توسط رضا| |

براي نمايش بزرگترين اندازه كليك كنيد

نوشته شده در سه شنبه 13 خرداد 1393برچسب:,ساعت 14:21 توسط رضا| |

عکس های عاشقانهتورفتي ودوست داشتن هايمعکس های عاشقانه

 

 

عکس های عاشقانهزيرپايت له شدعکس های عاشقانه

 

عکس های عاشقانهومن بي توچه تنهاشدمعکس های عاشقانه

 

عکس های عاشقانهوبه دنيا نشان دادمعکس های عاشقانه

 

 

عکس های عاشقانهكه من مجنون ترين ليلاي تاريخمعکس های عاشقانه

نوشته شده در سه شنبه 13 خرداد 1393برچسب:,ساعت 14:2 توسط رضا| |

عکسهای عاشقانهگاهی سخت می شودعکسهای عاشقانه

 


عکسهای عاشقانهدوستش داری و نمی داندعکسهای عاشقانه

 


عکسهای عاشقانهدوستش داری و نمی خواهدعکسهای عاشقانه

 


عکسهای عاشقانهدوستش داری و نمی آیدعکسهای عاشقانه

 


عکسهای عاشقانهدوستش داری و سهم تو از بودنشعکسهای عاشقانه

 

 

عکس های عاشقانه

نوشته شده در سه شنبه 13 خرداد 1393برچسب:,ساعت 14:0 توسط رضا| |

آرزومی

   میدونی از کجای زندگی خنده ام میگیره؟؟

 

                                                                                                                  اونجایی که وسط خنده هام بغض میکنم.....

نوشته شده در سه شنبه 13 خرداد 1393برچسب:,ساعت 13:58 توسط رضا| |

 

عکس های عاشقانهدیگر نمیگویم گشتم نبود ، نگرد نیستعکس های عاشقانه  !

 


عکس های عاشقانهبگذار صادقانه بگویمعکس های عاشقانه

 


عکس های عاشقانهگشتم ! اتفاقا بود ! فقط مال من نبودعکس های عاشقانه !

 


عکس های عاشقانهشما بگردید ! لابد مال شماست!عکس های عاشقانه

نوشته شده در سه شنبه 13 خرداد 1393برچسب:,ساعت 13:54 توسط رضا| |

نیوشا ضیغمی

نوشته شده در سه شنبه 13 خرداد 1393برچسب:,ساعت 13:49 توسط رضا| |

قایقی خواهم ساخت

    خواهم انداخت به آب

      دور خواهم شد از این خاک غریب

         که درآن هیچ کسی نیست که در بیشه عشق

             قهرمانان را بیدار کند....

 

قایق از تور تهی

    ودل از آرزوی مروارید

        همچنان خواهم راند

           نه به آبی ها دل خواهم بست

                 نه به دریا

                      پریانی که سر از آب به در می آرند....

 

ودر آن تابش تنهایی ماهی گیران

   می فشانند فسون از سر گیسوهاشان

        هم چنان خواهم راند....

 

پشت دریاها شهری است

    که در آن پنجره ها رو به تجلی باز است

         پشت دریاها شهری است

               که درآن وسعت خورشید به اندازهی چشمان سحرخیزان است

                       شاعران وارث آب و خرد وروشنی اند.....

نوشته شده در جمعه 9 خرداد 1393برچسب:,ساعت 18:10 توسط رضا| |

درسته با من این روزها یه ذره کمتر از پیشی

        ولی تنها برم جایی هنوز دلواپسم میشی

تو میگی حوصله واسم نداری حتی خیلی کم

        ولی با آب وتاب و ذوق هنوز حرفهامو بهت میگم

اگرچه رو به احساسم در قلبت رو میبندی

        ولی ما بین شوخی هام خودم دیدم که میخندی 

اگرچه از خودم از این همه احساس بیذاری

        خدارو شکر که تو دردهام اقلا کم نمیزاری

دلم با اینهمه سردی هنوزم از تو نشکسته 

       یه قدری عاشقت هستم که واسه هردومون بسه

اگر یک ذره هم حتی واسم شبیه سابق شی

      یه کاری میکنم مثل اوایل باز عاشق شی

به اینهم راضی ام گرچه همه میگن از من سیری

       ولی وقتی که میترسی هنوز دستامو میگیری

اگر یک دره هم حتی واسم شبیه سابق شی 

     یه کاری میکنم مثل اوایل باز عاشق شی....

نوشته شده در جمعه 9 خرداد 1393برچسب:,ساعت 18:10 توسط رضا| |

چشم هام بسته است ولی فکرم یه عمره که نخوابیده

   مرورت میکنم هر بار بهم حس جنون میده

نفس میکشم واشکهام نشون میدن چقدر خسته ام

  نمیدونی چرا زنده ام نمیدونم چرا هستم

نمیخواهم با یه دل شوره که افتاده توی جونم

   تورو از اتفاقی که نیافتاده بترسونم

نگفتی خسته ای از من نگفتی که داری میری

   فقط دیدم به جای من داری تصمیم میگیری

سپردی من رو دست کی به دیوارهای این خونه

   منو این قرص خوابی که واسم لالایی میخونه

هنوز هرجای این خونه واسم خاطره میسازه 

   نگاهم سمت چی باشه منو یاد تو نندازه....

صبوری میکنم هر بار یه حسی تو دلم میگه د

   دلت آروم گرفت آخر ولی پیش یکی دیگه

از امروز هرشب من گریه است با یه حس عذاب آور

   شب و روز هام یکی میشن با این قرص های خواب آور....

نوشته شده در جمعه 9 خرداد 1393برچسب:,ساعت 18:9 توسط رضا| |

گفتم غم تو دارم  گفتا غمت سر آید                      گفتم که ماه من شو گفتا اکر بر آید

گفتم ز مهر ورزان رسم و وفا بیاموز                        گفتا ز خوب رویان این کار کمتر آید

گفتم که بوی زلفت گمراه عالمم کرد                      گفتا تو بندگی کن که اه بنده پرور آید

گفتم دل رحیمت کی عزم صلح دارد                      گفتا مگوی با کس تا وقت آن در آید

 

نوشته شده در جمعه 9 خرداد 1393برچسب:,ساعت 18:8 توسط رضا| |

عمومی) دختر ها تو دوستی با پسر به چی بیشتر اهمیت میدن؟ 
الف- پول 
ب- ماشین 
ج- الف و ب 
د- انسانیت و اخلاق 

 
دینی) دین اکثریت دخترها چیست؟ 
الف- آهن پرستی 
ب- پول پرستی 
ج- الف و ب 
د- انسانیت پرستی 
  
منطق) آیا دختر ها بی منطق هستن؟

الف- بله 
ب- خب اونا هم منطق خاص خودشونو دارن 
ج- اتفاقا خیلی هم منتقی هستن 
د- امکان نداره. اصلا پدر علم منطق یه دختر بوده 

 
عمومی) آیا دختر ها آرایش میکنن؟

الف- من که تا به چشم نبینم باور نمیکنم 
ب- مگه دخترایی که تو خیابون میبینیم قیافه خودشون نیست؟ 
ج- از هیچی بیشتر از آرایش حالشون به هم نمیخوره 
د- دخترها انقدر زیبا و بدون نقص هستن که اصلا نیاز ندارن آرایش کنن. اون تعداد اندکی هم که آرایش میکنن استثنا هستن 

نوشته شده در جمعه 9 خرداد 1393برچسب:,ساعت 18:6 توسط رضا| |

زندگی چیزی نیست که مابه آن می نگریم.زندگی واقعی راتجربه کرده اندمردان وزنانی که دوست داشت

 

اندودوست داشتنشان رادرسینه خودحبس کرده اندتادیگران رابادوست داشنتنشان ناراحت ناراحت نکنند وبه

 

خاطرخوشبختی معشوقه شان عشق وشادی رابه بهای کم وبه گوشه گیری وتنهایی فروخته اند. قلم رادردست

 

می گیرم.می خواهم هرچه دلم می گویدوبه ذهنم میرسدرابنویسم اماقلم ودستم یکی شده ونمی گذارندچیزی

 بنویسم. می خواهم بنویسم زیراعقیده دارم که تنهابانوشتن است که می توانم برتنهایی های خود غلبه کنم.

 

فصل اول

    چندوقته دلم به خودی خودمی گیردباخودمی گویم هیچ چیزم نیست.می دانم خودم راگول می زنم اما چاره

ای جزاین ندارم.درتنگنای وجودم گرفتارتوفان زندگی شده ام.نمی دانم به چه کسی پناه ببرم. این رامی دانم

 که باید کاری بکنم ودل رابه دریابزنم وبه دریای توفانی وجودخودآرامش ببخشم. امامی ترسم.ترسی که

سراسروجودم رافراگرفته  ونمی گزارد کاری از پیش ببرم.

     می خواهم ریسک کنم وحتی برای یکبارهم شده سخن دلم رابرای کسی که این عشق رادروجودمن نهاده

 است بگویم.عشقی که زندگی من رادربحبوحه ی خطرقرارداده  وداردمرابه سوی فناونابودی وزوال می

کشاند.

    همیشه ازحکمت خداوندتعالی درعجب می مانم آخرمگرمی شودکسی دیگری رابیش ازخود دوست داشته

باشد.

    این دوست داشتن داشت مرابه سوی تاریکی مطلق می برد.اگر به آن واردمی شدم دیگرممکن نبود بتوان

ازآن خارج شوم وبایدبرای همیشه ازداخل آن به افق دوردست آزادی خیره می شدم. رشته های امیدزندگی

ام به کلی ازهم تنیده می شدندودرنتیجه آن زندگی نسبتا خالی از شوروشعف من به اغما می رفت.

    چه می شودکرد؟بایدسوخت وساخت چراکه تنهاباسوختن است که میتوانم غوغای آتش درونم کمی آرامش

ببخشم وآن راخاموش کنم.خودم راخوب می شناسم.می گویندخواستن توانستن است امااین متن جمله ای بیش

برای من نیست چراکه من خواستم ولی نتونستم.هی . چه کنم که این کلمات نمی توانندازدردهای من حکایت

 

کنند.واقعامانده ام...راهی پیش روی خودنمی بینم تاقدم درمسیرآن بگذارم.

از شما دوستان گرامی میخواهم راه حلی که به نظرتان می آید را برایم بگویید.

 

نوشته شده در جمعه 9 خرداد 1393برچسب:,ساعت 18:6 توسط رضا| |

بله رو گفتی تموم شد دیگه این آخر کاره

         هی میخوام بگم مبارک ولی بغضم نمیذاره

                 هق هقم تبریک من بودمنم واسه تو گریه کردم

                         قطره قطره های اشکو به تو امشب هدیه کردم

                                   دیگه چشمام نمیبینه دستام هم نمینویسه

                                              دلخوشیم همین یه نامهاست گرچه این هم خیس خیسه

آخرین جمله نامه ام اینه از ته وجودم

                                            برو خهوشبخت شی عزیزم خیلی عاشق تو بودم...

 

نوشته شده در جمعه 9 خرداد 1393برچسب:,ساعت 17:57 توسط رضا| |

 

های قشنگ، نه ادعاهای بزرگ، نه بزرگهای پر ادعا …!
دلم یک فنجان قهوه داغ میخواهد و یک “دوست” ، که بشود با او حرف زد و بعد پشیمان نشد …!!!






بی حس شده ام از درد ! از بغض!
فقط گاهی… خط اشکی…
میسوزاند صورتم را








ابراهیم نیستم ک میگذاری و میروی!این آتش نبودنت برایم گلستان نخواهد شد!







تمام خستگی هایت را یکجا میخرم …
تو فقط قول بده صدای خنده هایت را به کسی نفروشی







هیچ کس سرش شلوغ نیست؛
همه چیز بستگی به “الویت ها” دارد






بندهای کفشت را همیشه محکم ببند.
کسی چه میداند !؟
شاید اینجا که قدم میزنیم
درست، لبه ی دنیا باشد 






حســــــرت!
یعنی رو به رویــــــــم نشسته ای
و باز خیســـــی چشمـــانـــم را،
آن دستمال خشک بی احساس پاک کنـــــد
حســــــرت!
یعنی شانه هایت دوش به دوشـــــــم باشد
اما نتوانــــم از دلتنگی به آن پناه ببـــــــرم
حســــــرت!
یعنی تــــو که در عین بـــــــــودنت
داشتنت را آرزو می کنــــــــم…!








انقدردستهایت رابازنکن مترسک کسی تورادرآغوش نخواهدگرفت,ایستادگی تنهایی میاورد






سه چیز میخواهم از این دنیا یک نم باران و یک پاکت سیگار و یک کوچه باغ بی انتها تا بروم و بکشم و محو شوم…








گاهی لازمه کرکره زندگی مونو بکشیم پایین ، یه پارچه سیاه بزنیم رو درش بنویسیم : کسی نمرده ، فقط دلمون گرفته …

 

نوشته شده در جمعه 9 خرداد 1393برچسب:,ساعت 17:46 توسط رضا| |



قالب جدید وبلاگ پیچك دات نت